loading...
sasa
saeed بازدید : 113 چهارشنبه 26 مهر 1391 نظرات (1)
اگه خدا همه چیز رو خلق کرده، پس خدا رو کی خلق کرده؟

پاسخ اجمالی: خداوند خود خالق و آفریننده هستی است و بی نیاز از غیر، لذا متکی به خود است و نیازی به خالق و آفریننده ندارد؛ چون وجود ذاتی اوست و از دورن او می جوشد.
پاسخ تفصیلی: برای پاسخ به این سوال توجه به دو نکته لازم است؛ نکته اول: باید دایره عقل بشر رو تعیین کرد، انسان چون محدوده و دارای جسم و روح، علم و دانش اون نیز محدوده، لذا نباید انتظار داشت همه چیز را بفهمه و کشف کنه. اما خداوند متعال نامحدوده و بی نهایت، چرا که اگر محدود باشد نقص و نیاز لازم میاد و به کسی که این نقص رو برطرف کند نیاز خواهد داشت. و چون خداوند متعال بی نیازه، پس نا محدوده و چون نامحدوده هرگز برای بشر قالب شناسایی نیست؛ یعنی ذات خداوند متعال برای هیچ یک از مخلوقاتش قابل شناخت نیست. حتی امام معصوم و پیامبران الهی (علیهم السلام) نیز از این کار عاجزند، زیرا محدود هرگز نمی تونه نامحدود و بینهایت رو درک کنه و کاملا بشناسه. ما تنها می تونیم وجود خداوند متعال رو اثبات کنیم و بعضی از اوصافش رو درک کنیم، اما ذاتش رو هرگز.
نکته دوم: ما در
«برهان سینوی(3)» اثبات کردیم که عالم به یه واجب الوجود نیاز داره، «واجب» موجودیه که وجود و هستی مال خودشه و از کسی نگرفته و متکی به خودشه، لذا هرگز او به خالق و موجودی فراتر از خودش نیاز نداره؛ پس هر کسی حقیقت واجب رو درک کنه می فهمه که این سوال اشتباه بوده و خداوند متعال خالقی نداره و از ازل بوده و خالق هستیه و علت و بوجود آوردنه تمام مخلوقات.
این مطلب در احادیث معصومین(علیهم السلام) هم وجود داره، به طور مثال نافع ابن ازرق میگه از امام صادق (ع) پرسیدم: به من خبر بده که خداوند متعال از چه زمانی بوده است؟ حضرت فرمودند:
«از چه زمانی نبوده که من به تو خبر دهم از چه زمانی بوده است، منزه است آن که همیشه بوده و خواهد بود، تنهاست و بی نیاز و هرگز همسر و فرزندی نگرفته است».

توضیح بیشتر:
عقل حکم می کند تسلسل در وجود یا علت، محال است و باطل؛ تسلسل این است که موجودات بسیاری بر هم متوقف باشند و این توقف تا بینهایت ادامه داشته باشد و به جایی قطع نشود؛ به طور مثال موجود «الف» وجودش را از موجود «ب» گرفته باشد، و موجود «ب» نیز از«ج»، خود «ج» هم از «و» و این سلسه تا بینهایت ادامه داشته باشد و به جایی نرسه که قطع و تمام شود؛ این مطلب را تسلسل گویند. عقل می گوید چنین زنجیره ای باطل است؛ زیرا باید به جایی برسیم که آن موجود، دیگر نیازی به غیر نداشته باشد و سر منشا هستی بوده و او خالق هستی باشد.

در مورد سوال بالا هم گفت: می توان این سوال را همین طور ادامه داد و گفت آن خدای بالاتر را چه کسی خلق کرده، سپس گفت آن بالاتر را چه کسی و خود او را چه کسی و...لذا اصلا خدایی نخواهد بود. لذا با توجه به این برهان ما در دار هستی نیازمند موجود واجبی هستیم که وجود و هستی ذاتی او باشد و از غیر نگرفته باشد، لذا این سوال که او خود از کجا آمده است، سوالی نادرست است؛ چرا که وجود و هستی ذاتی اوست، ذاتی یعنی از ذات او ناشی می شود نه از دیگری، عقل این را می فهمد. یعنی عقل تا اینجا را درک می کند که باید در دار هستی موجودی وجود داشته باشد که وجود به او ختم بشود و او سر منشا هستی باشد و بی نیاز از غیر؛ اما اینکه او خود چگونه است و از کجا ناشی شده، این را هرگز درک نخواهد کرد.
در نتیجه: ما با فلسفه و عقل و برهان در می یابیم خدایی برای عالم ضرورت دارد، ولی اینکه او خود چگونه است و از کجا ناشی شده و در کجاست و ...را هرگز عقل بشری درک نمی کند و علم به آن، تنها و تنها ار آن خداوند متعال است و غیر او کسی ذات او را نمی شناسد.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آرشیو
    نظرسنجی
    از این وبلاگ راضی هستین؟؟؟؟؟؟؟؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 8
  • کل نظرات : 10
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 5
  • باردید دیروز : 10
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 22
  • بازدید ماه : 67
  • بازدید سال : 195
  • بازدید کلی : 9,349